نه تنها مشتاق دیدارشون نیستم .نه تنها دلم می خواد حتی اسمشون رو هم نشنوم،بلکه گاهی مثل امروز که خونم به جوش میاد دلم می خواد برم جلوشون و بگم چقدر گاهی نفرت انگیز ند.منتها به خاطر مامان که می دونم خیلی ناراحت میشن اگر این کار رو کنم سکوت می کنم.
من این هوا رو دوست ندارم.
ولی اونی که مدرسه نمی ره خیلی خوشحالِ.
اونی که وارد هفته ی چهارم مدرسه نرفتن شده.
آخیش حالم خوب شد چهار خط بالا رو نوشتم.