شهر آشوب

سالهای شیرین و تلخ پس از ...

شهر آشوب

سالهای شیرین و تلخ پس از ...

شام برفی

درسته که دندون و سرم درد می کنه

درسته که روز سختی داشتم

اما امشب

از اینکه می تونم سوپ ام رو لب پنجره در حالیکه برف ها رو نگاه می کنم بخورم خوشحالم و خدا رو شاکر.

مثل هوای آخرین روز دسامبر ۲۰۲۲ تهران

نه تنها مشتاق دیدارشون نیستم .نه تنها دلم می خواد حتی اسمشون رو هم نشنوم،بلکه گاهی مثل امروز که خونم به جوش میاد دلم می خواد برم جلوشون و بگم چقدر گاهی نفرت انگیز ند.منتها به خاطر مامان که می دونم خیلی ناراحت میشن اگر این کار رو کنم سکوت می کنم. 

من این هوا رو دوست ندارم.

ولی اونی که مدرسه نمی ره خیلی خوشحالِ.

اونی که وارد هفته ی چهارم مدرسه نرفتن شده.

آخیش حالم خوب شد چهار خط بالا رو نوشتم.


 دقیقا سه هفته است که شخ اجل مدرسه مشرف نشده اند و مادرشان را از زندگی ساقط کرده اند.

صبری ،شِفایی...برام آرزو کنید!

گوهر ادب

ادب مرد به از دولت اوست...

البته سوژه دو تا زن بودند و مرد هم در اینجا قاعدتا یعنی انسان.

ولی بهر حال گُل گفته شاعر، گل .


سو استفاده

متاسفانه هر از گاهی که به وبلاگم سر می زدم  لاگ اوت نمی کردم .چند وقتی هم هست که گوشی ام رو فروخته بودم. حالا یکی از دوستانم گفته از با آی پی من توی این سه ماهه چند تا پیام ولی نه به نام من دریافت کرده.خیلی عصبانی شدم.

من معمولا خیلی به کامنت گذاشتن تنبلم .و وب دوستانم و کسانی که زیاد می خونم و می شناسمشون حتما با اسم خودم پیام میگذارم چون از این رابطه دو طرفه خوشحالم.

نمیدونم برای چه کسانی پیام فرستاده.خلاصه چند روز پیش اومدم و رمز  ورود رو تغییر دادم .


*امیدوارم محدود به همون وبلاگ بوده باشه اما بیاین بهم بگین اگه اینطور شده